۱۳۸۹ مهر ۷, چهارشنبه

هشت بار بگو یا امام حسین !

اول:
هشت بار بگو یا امام حسین و برای 8 نفر بفرست ( به جز من ) همین امشب خبر خوبی می شنوی .به امام حسین قسمت میدم بفرست.فقط جان مادرش زهرا امتحان کن !
شما چقدر از این پیامک ها دریافت می کنید ؟ چند بار مسنجرتان را باز می کنید و می بینید کسی برایتان چنین آف هایی گذاشته است ؟

وا حیرتا !  قسم هایی هم می دهند که آدم چهار ستون بدنش بلرزد و مجبور شود مثلا 8 تا پیامک برای بقیه بفرستد.حالا پولش به درک شاید همان آدمی که می خواهم ( یا مجبورم ! ) برایش اس بفرستم یا آف بذارم از این مسایل خوشش نمی آید.حالا گذشته از این مسئله ، اصلا کلا اینجور چیزا چیه باب شده ؟ این برداشت های  شکمی و حسین قلی خانی از مذهب چیست واقعا ؟ باور کنید می شناسم افرادی رو که حضرت ابوالفضل را از خدا بالاتر می دانند.باور کنید راست می گویم ! یارو اصلا نمی داند امام حسین کیه ؟؟؟ و بعد می بینی  بیست بار رفته کربلا .از سه روز مونده به محرم شروع می کنه لباس سیاه پوشیدن و تا 40 امام حسین هم لباس سیاه تنشه.میبینی اونقدر سینه و زنجیر زده که اصلا جای سالم تو تنش نداره.حرف هم که می زنه میگه  من سرمو میدم واسه امام حسین.می بینی یه عده دور هم جمع شدن روز تاسوعا قمه می زنن.آدم وقتی فیلما رو میبینه احساس میکنه فیلم اره هشت رو تماشا می کنه.یا مثلا میبینی تو این دسته جات محرم چنان طبلی می زنن که آدم به جای اینکه احساس حزن کنه بیشتر در قسمت باسن و کمر دچار لرزش های خفیف میشه.یا مثلا سر اینکه کدوم نوحه خون بهتره و اینکه این 10 میلیون واسه یه شب میگیره و اون یکی 12 میلیون بحثه.یا میبینی توی هر محله یه دسته راه انداختن بعد برای اینکه پز هیئتشون رو بدن موقعی که توی راه به یه دسته ی دیگه برخورد می کنن بلندگو هاشون رو می برن بالاتر و طبلاشون رو محکم تر می زنن که یعنی نیگا کنین ! هیئت ما زورش بیشتره ، پولش بیشتره ! بلند گو هامون بهتره ! انگار مثلا قراره هیئت هر کی بهتر بود مدال قهرمانی و کاپ قهرمانی بدن.انگار یخچاله اونا خوردن ما موندیم .

دوم:
همین دو هفته پیش با یکی از دوستانم که جزو صد دانشجوی برتر علوم انسانی ایرانه و حقوق می خونه بحثی می کردیم در رابطه با جهان سومی بودنمان.وی معتقد بود که چون ما فکر می کنیم جهان سومی هستیم در نتیجه نمی توانیم پیشرفت کنیم.من به جد معتقد بودم ما اصلا فکر نمی کنیم که جهان سومی هستیم که بخواهیم جهان سومی بودنمان را کنار بگذاریم و پیشرفت کنیم.در واقع او معتقد بود که چون ما هی به خودمان تلقین می کنیم جهان سومی هستیم پیشرفت نمی کنیم.در حالی که من معتقدم ما اصلا خبر نداریم جهان سومی هستیم و آنهایی هم که می دانند در ایران چه خبر است دو دستی کله شان را می چسبند و از ایران فرار می کنند.در نتیجه آنهایی که قرار است موتور محرکه ی پیشرفت کشور باشند می روند و دیگر هم بر نمی گردند.
البته منظور من از پیشرفت قطعا هم پیشرفت مادیست و هم معنوی.اگر می خواهید بگویید شاید از لحاظ مادی از کشورهای پیشرفت عقب هستیم ولی از لحاظ معنوی آنها عقب اند بهتر است یک بار دیگر قسمت اول همین پست را دوباره بخوانید.

واقعا آن شیر پاک خورده که نمی دانم دکتر علی شریعتی بود یا نه عجیب گفته بود که : اسلام را در غرب و مسلمانان را شرق دیدم .
وا اسفا !

پی نوشت :
دو هفته مسافرت بودم کلی خوش گذشت.کنکوری ها خوب بخونن و مدارسی ها با حوصله تر بشن.ایشالا همه موفق میشن.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر