۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

آیا جنبش سبز مرده است ؟


اصولا حکومت داری کار بسیار دشواری است.اینکه شما بتوانی بین قریب به 75 میلیون انسان توازن و تعادل بر قراری کنی تقریبا که نه ، قطعا  ناممکن است. 

شما یک خانواده ی 4 نفری را در نظر بگیرید.واقعا سلایق به حدی مختلف است که گاه بین آنها نیز کشمکش بوجود می آید.البته این اختلاف سلیقه مثل شمشیر دو لبه است.همین کنش ها و واکنش ها در اکثر مواقع موجب می شود برآیند جدید از موضوع مورد بحث به دست آید.و اصولا هر برآیندی چه خوب و چه بد بالاخره به نوعی موجب پویایی و حرکت است.اتفاقات خرداد 88 هم را می توان در زمره ی این مسئله قرار داد که کشمکش بین نیروهای به اصطلاح چپ و راست کشور و حامیان تفکر آنها موجب ایجاد جنبشی به نام جنبش سبز شد.جنبش سبز ویژگی های عجیبی دارد.در درون آن همه جور تفکری پیدا می شود ! از عقاید کاملا ضد مذهبی و سکولار، ضد امام خمینی و ولایت فقیه  تا کسانی که معتقدند رای فقط یک کلام ، نخست وزیر امام.به راستی چگونه می شود که چنین جنبشی با چنین ویژگی هایی بوجود میاید ؟

به نظر می رسد فلسفه ی وجودی جنبش سبز بیشتر از هر چیز دیگری مقابله ی این جنبش با تفکر رادیکالی که از سوی احمدی نژاد ترویج داده می شود است.در واقع این جنبش تنها در مقابل احمدی نژاد یک جنبش محسوب می سود و وقتی نقد درون جنبشی صورت می پذیرد علاوه بر اینکه نشانی از یک جنبش واحد نمی بینیم بلکه خود نیروها به شدت خود را نقد می کنند و عملا دیگر هیچ اتحادی بین کسی که مثلا مدافع موسوی و منتقد اوست بوجود نمی آید.به نظر من هر جنبشی باید یک سری اصول واحد داشته باشد تا همه از آن پیروی کنند.در حالی که منشور جنبش سبز کور سوی امید این جنبش بود اما عملا اکنون می بینیم که جنبش به آن معنی که مد نظر ماست وجود ندارد.نه اینکه وجود ندارد بلکه که تفکرات در مردم همان است که بود. اما روحیه ی از خود گذشتگی از بین رفته است.من نمی دانم آیا جنبش سبز مرده است یا نه.چرا که دقیقا نمی دانم اصلا معیارهای مرگ یک جنبش اجتماعی چیست؟ اما بعید است با نبود احمدی نژاد ( یا تفکرات او ) این جنبش همچنان به حیات خود ادامه بدهد.در واقع این جنبش مستقل نیست و برای حیات خود ، به خود وابسته نیست.درست همان ایرادی که به سیستم حکومت فعلی در ایران گرفته می شود که چون ضعف های زیادی دارد مجبور است دشمن های واقعی و فرضی بسازد تا به حیات خود ادامه دهد. واضح است که هر جنبش اجتماعی در طول تاریخ به خاطر اعتراض به شرایط موجود شکل گرفته است.اما اینکه یک جنبش بتواند جنبش بودن خود را حفظ کند و در نهایت تبدیل به حکومت بشود یا کار حکومت را بر عهده بگیرد باید حتما علاوه بر مبارزه ، متکی به خود باشد.برای خود ایده داشته باشد.نه اینکه صرفا شرایط موجود را نقد و ایراد گیر باشد.یا صرفا بدون هیچ ایده ای با شرایط  موجود مبارزه کند.واضح است که چنین مبارزه ی توان فرسایی هیچ سر منزل مقصودی نخواهد داشت.

جنبش سبز تا رسیدن به سر منزل استقلال و قدرت ، راه دشواری در پی دارد.به نظر می رسد استقلال اندیشه و اتحاد ، دو حلقه ی گمشده ی زنجیر پیروزی جنبش سبز است.حلقه هایی که اگر ایجاد نشوند ، کور سوی راه سبز و امید پیروزی برای همیشه خاموش خواهد شد.