۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

جرج اورول 1984

بخش هایی از کتاب شاهکار "جرج اورول 1984 " به نوسندگیه جرج اورول (George orwell)و ارتباط شگفت انگیز آن با اعتراف گرفتن از چهره های سیاسی ایران.
در نظرخواهی انجام شده از خوانندگان مجلۀ تایم که حدود سه سال پیش انجام شد این کتاب به عنوان برترین رمان در طول تاریخ انتخاب شد
 .
...کوشش انگیزیسیون آن بود که کفر را از میان بردارد ولی آنرا دایمی ساخت.زیرا به جای هر یک کافر یا مخالف مذهبی که به تیر می بست و یا میسوزاند هزار ها کافر جدید ایجاد میشد.علت چه بود؟علت آن بود که تفتیش عقاید دشمنان خود را در ملا عام و در حالیکه هنوز کافر بودند می کشت و در واقع آنها را به این علت میکشت که کافر بودند.مردم به این علت که دست از عقاید خود بر نمی داشتند به پای مرگ می رفتند و طبعا افتخار نصیب کشته شدگان و شرم و سر افکندگی نصیب دستگاه تفتیش عقاید میشد که آنها رو به تیر بسته و یا کشته بود...


...اما در هر حال می دانستند که نباید شهید بسازندو به این جهت قبل از آنکه متهمین را به محاکمه بکشانند ، به کمک رویه های دقیق سعی می کردند که غرور و خود خواهیه آنها را خرد کنند.با شکنجه و تنهایی آنها را آنقدر فرسوده می کردند که به صورت موجودات قابل تنفر و ضعیف و بیچاره یی در می آمدند و انچه را به آنها گفته میشد اعتراف می کردند، به خود ناسزا می گفتند و تفکرات گذشته ی خود را متهم می کردند و پشت یکدیگر مخفی می شدند و طلب رحم می کردند...

...اعترافات آن محکومین به طور روشن و آشکاری نا صحیح و غلط بود و با فشار گرفته شده بود.اما ما دچار چنین اشتباهی نمی شویم.تمام اعترافاتی که ما در اینجا میگیریم حقیقی است.یعنی ما کاری می کنیم که شخص گوینده آنها را حقیقت محض بداند و تفکرات قبلیه خود را اشتباه تلقی کند...

 ... ما به اطاعت یا تسلیم ناشی از بیچارگی راضی نمی شویم.و وقتی به ما تسلیم می شوی این تسلیم باید از روی رضایت خود تو باشد.ما مخالفین را از بین نمی بریم.ما آنها را تغییر شکل می دهیم ، از عقاید قبلی منحرف می سازیم ، فکر و ذهنشان را تسخیر می کنیم و شکل جدیدی به آن می دهیم . تمام افکار قبلیه شخص را به سمت خود می کشیم نه به صورت ظاهری بلکه به صورت باطنی.روحا و فکرا مخالف را یکی از خودمان می کنیم...

...ما می دانیم که هیچ کس قدرت را به خاطر اینکه آنرا از میان بردارد در دست نمیگیرد.قدرت وسیله نیست بلکه هدف است.انسان یک دیکتاتوری ایجاد نمی کند که انقلاب را حفظ کند.بلکه انقلاب بر پا می کند که دیکتاتوری را بوجود بیاور...

...وی بر خلاف وینستن مفهوم و هدف واقعیه تقوای جنسی را درک کرده بود.هدف این تقوا این نبود که غریزه ی جنسی را که غیر قابل کنترل است خرد کند.بلکه موضوع مهم آن بود که محرومیت جنسی  ایجاد عصبانیت و دیوانگی و هیستری میکرد و این هیستری و دیوانگی مورد احتیاج حزب بود و حرب می توانست آنرا به آسانی تبدیل به تب جنگ و رهبر پرستی کند...

اگر قوانین کوچک را رعایت کنیم ، می تواینم قوانین بزرگ را زیر پا بگذاریم



لینکهای مفید درهمین زمینه:





۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

وقتی کهریزک الواجب می شویم !

با توجه به اینکه بالاخره مسوولان ایرانی سوار خر شیطان* شدند و راضی شده اند تا سوخت هسته ای ایران را با همون خر مورد نظر به خارج از ایران برده و در آنجا غنی سازی را انجام بدهند سوالات مختلفی در زمینه های مختلف مطرح شده که مایلیم آن سوالات را منتشر کنیم.باشد که در این وضعیت خر تو خر مملکت گرهی از مشکلات خرکی ایران حل شود !

سوال اول:
ما چرا نتوانستیم سوخت هسته ای را در همین ایران عزیز و بزرگ و پهناور و پر از برادران لباس شخصی غنی سازی کنیم؟
1 ) غنی سازی کردیم ، سندش هم در وزارت خارجه موجوده.
2 ) غنی سازی کردیم ، طرفداران موسوی سوخت رو از بین بردند.
3 ) غنی سازی کردیم ، چون کیفیتش خیلی مرغوب شد خواستیم ببینیم خارجی ها هم بلدن مثل ما غنی سازی بکنن یا نه؟
4 ) حالا مگه ایران و آمریکا و روسیه داره ؟ اصلا چه گیری دادید چرا، کجا، کی ،غنی سازی شده؟مثل اینکه کهریزک الواجب شدینا .

سوال دوم:
چرا برنج های ایرانی سرب ندارن ولی برنج های وارداتی سرب دارن و به شدت برای سلامتی ما مضرن؟
1 ) واسه اینکه برنج اونها رو دسشون نمونده که، برنج ماس که خریدار نداره.
2 ) واسه اینکه برنج های ما عین الف نون کوتوله موندن.ولی برنج های خارجی عین بشار اسد قد کشیدن.
3 ) واسه اینکه ملت ما کلا از کوتوله ها متنفرن و این اصلا ربطی به مسایل سیاسی نداره.بیخودی ربطش ندید.
4 ) اصلا من نمی دونم چرا شما هی میگید ایران و خارج ؟ما و خارج نداریم که.همه جای دنیا ( کل یوم ) سرای من است.

سوال سوم:
چرا فاطمه رجبی که طرفدار سرسخت احمدی نژاد هست و او را معجزه ی هزاره ی سوم خوانده، این روزها ساکت است؟
1 ) احمدی نژاد رفته نیویورک چن تا دافی از جمله جنیفر رو دیده دیگه از فاطی خوشش نمی یاد، درنتیجه بچه ام افسلده شده.
2 ) احمدی نژاد که رفت نیویورک فاطی رو با خودش نبرد درنتیجه بچه ام افسلده شده. 3 ) فاطی 4 سال خودش رو جر داد که بگه احمدی نژاد مخالف آمریکاس.احمدی نژادم یه سیفون کشید رو فاطی و رفت با آمریکا مذاکره کرد.انصافا شما بودی افسلده نمی شدی؟
4 ) فک کردین!این آرامش قبل از طوفانه ، داره تجدید قوا می کنه.بکشید کنار که فاطی اره داره می یاد.

سوال چهارم:
به نظر شما چند درصد مردم ایران موافق رابطه ی ایران با امریکا هستند؟
1 ) کیهان گفته حدودا 63 درصد.این یعنی چیزی حدود 103 درصد.
2 ) یه عده موافق هستن مثل کل ملت ایران .سه نفرم مخالفن که عبارتند از :خامنه ای ، فاطی اره و مرد محبوب خودم ، افتخار مملکت ایران زمین ، برادر جنتی.
3 ) حتی اگه فک کنیم همه ی ملت ایران مخالف رابطه هستن  باز هم فرقی نمی کنه.چون ا.ن کار خودشو می کنه.
4 ) بابا تو رو خدا ولمون کن بذار زندیگیمونو بکنیم.رابطه با آمریکا رو می خوایم چه کار؟*

سوال پنجم:
با توجه به اینکه پیکان در ایران خودرو به شکل جدید بازسازی خواهد چه نتیجه ای می گیرید؟
1 ) ایران خوردو 123 میلیارد تومن بدهی بالا آورده در نتیجه دست به چرخ پیکان شده.
2 ) پیکان حس نوستالژیکی داره که ما رو به اوایل انقلاب می بره.در نتیجه پیکان کمک می کنه به فضای اوایل انقلاب برگردیم.
3 ) طبق فتوای جدید آدم نباید سوار کمری و سوناتا بشه. چون اینا ماله خارجی های کافر و بی خدا و ملحده.
4 ) اصولا وقتی به نفعمونه خارجی ها خوبن و وقتی به نفعمون نیست ، مرگ بر هر چی آمریکایی و اسراییلیه.
!شعار نامربوطی هم هست که میگه: هر چی جواد مواته ... با احمدی نژاده

سوال ششم:
با توجه به اینکه پروفسور مولانا ( مشاور احمدی نژاد ) گفته است سخنان احمدی نژاد آدم را یاد امام خمینی می اندازد چه نتیجه ای میگیریم.
1 ) به دلیل لرزش شدید استخوان ها، قبر امام دچار زمین لرزه ی 8 ریشتری شده است.
2 ) ببینید امام خمینی چی بوده که احمدی نژاد آدم رو یاد اون بندازه !
3 ) مولانا رو هم جو گرفته یه چیزی گفته. هر حرفی که حرف حساب نیست، هست؟
4 ) همه چیمون به همه چیمون می یاد !

سوال هفتم:
با توجه به اینکه دست بزن نظام ایران " ایرنا "ست.دست بزن "جنبش سبز" چیست؟
1 ) کل ملت ایران
2 ) سایت بالاترین
3 ) ابراهیم نبوی و مسعود بهنود و...
4 ) ملا حسنی در کانادا و علیرضا رضایی
5 ) دست بزن واسه احمدی نژاده.ما چیزی به نام دست بزن نداریم ، دست رحمت...شاید !

  • منظور آمریکا
  • سخن امام خمینی بعد از قطع رابطه ی آمریکا با ایران در اوایل انقلاب 



۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

تحلیل سریال لاست ( گمشده )

سریال لاست رو در ماه رمضان دیدم.تحلیل سریال چیزیست که باید توسط خبرگان تحلیلگری انجام بشه . اما من به نوبه ی خودم سعی می کنم به نوعی نظر و دیدگاه خودم رو راجع به این سریال بیان کنم.

مقدمه:
ما در سریال لاست نوعی فضای غریبه رو تجربه می کنیم.عده ای که پس از سقوط هواپیما در یک جزیره درگیر ماجراهای مختلفی می شوند.وقتی یک نویسنده بخواهد در یک رمان یک اتفاق را از زوایای مختلف و از دیدگاه افراد مختلف روایت کند سبکی به نام رئالیسم جادویی رو انتخاب کرده است.ما در این فیلم شاهد هستیم که بعضی صحنه ها ی ثابت از دید افراد مختلف روایت می شود.هر چقدر که در سریال جلوتر می رویم با فلش بک های مختلف بخشی از گذشته ی افراد نشان داده می شود که بعد از مدتی شاید خسته کننده به نظر بیاد.ولی شهوت فهمیدن شما رو مجاب می کنه که سریال رو دنبال کنید و بگید که مثلا برای شخصیت اول فیلم " جک " چه اتفاقاتی افتاده که الان اومده و رسیده به اینجا.صحنه ی سقوط هواپیما بسیار خوب و باور پذیر طراحی شده.فضای جزیره هم با توجه به سر سبز بودنش هیچ وقت خسته کننده به نظر نمی یاد.اما اگه بخوایم به صورت عمقی داستان رو تحلیل کنیم چند چیز رو باید در نظر گرفت.اول نام گذاری اشخاص و دوم طرح مباحث فلسفی و اعتقادی و مباحث مربوز به زمان و سفر در آن.


اول : نام گذاری
جک ، شخصیت اول سریال است. همون طور که می دونید جک مخفف کلمه ی جاکوب ( یعقوب ) هست.بعد از اون جان لاک ( یکی از فیلسوفان به نام که معتقد به مکتب تجربه گرایی بوده است)در کنار اینها دیگر شخصت ها از جمله دیوید هیوم ( که باز هم یک فیلسوف به نام و معتقد به مکتب تجربه گراییست ) می گیره.شاید نام شخصیت عرب سریال با نام سعید هم برای ما ایرانی ها جالب باشه.یکی دیگر از شخصیت ها که با نام " تام سایر" مطرح می شود.شخصیت دیگری به نام بن ( مخفف بنجامین یا همون بنیامین ) ما رو مجاب می کنه که احساس کنیم این فیلم برای ترویج نام های عبری و شاید مکتب یهود برنامه داره.این شک وقتی قوی تر میشه که نام نوزادی در سریال " آرون " گذاشته میشه.آرون یا همون هارون که برادر حضرت موسی است و در بخشی از سریال توضیحاتی راجع به هارون داده میشه.البته شاید نکات بسیاری هم باشه که باید تحلیل های بیشتری روش انجام بشه.اما تا همین حد هم به نظر می یاد به مقصودمون نزدیک شدیم.

دوم :مباحث فلسفی
در بخشی از سریال فردی را می بینیم ( سعی می کنم زیاد داستان رو لو ندم ! )که بعدا می تواند آینده راببیند.این شخص با یک خانم در بخشی از سریال آشنا می شود و صحبت های جالبی بین آنها رد و بدل میش.خانوم ( که او هم قادر به دیدن آینده است ) به آقا میگه اون مرد رو که کفش قرمز پوشیده رو میبینی؟اون شخص به زودی میمیره.و بعد از لحظاتی بر اثر سقوط یک داربست شخص می میره.مرد که فقط تعجب کرده به زن میگه:چرا نخواستی جلوی این اتفاق رو بگیری؟زن میگه:اگه امروز جلوی این اتفاق رو میگرفتم فردا با تاکسی تصادف می کرد.اگه جلوی تصادف تاکسی رو می گرفتم پس فردا توی حموم لیز می خورد و گردنش میشکست.این چرخه ی زندگیه و اون شخص باید می مرد و ما هم نمی تونیم کاری بکنیم...



سوم: مباحث اعتقادی
وقتی جک و جان مدام در سریال به کشکمکش می پردازن در واقع به دو اصل متفاوت اشاره می کنند.هر چقدر جک به خود باور ی رسیده و معتقده هیچ چیزی جز اونی که ما می خوایم اتفاق نمی افته جان معتقده نه.سرنوشت ما رو به اینجا کشونده و اینها چیز هایی که از قبل برای ما تعین شده.جک معمولا به خیلی از چیز ها اعتقاد نداره و جان بر عکس تقریبا به خیلی چیز ها معتقده.و این کشمکش بین این دو و بقیه افراد مداوما تکرار میشه.عده ای که پیرو جک هستند و عده ای دیگر که طرفدار عقاید جان هستند.( جهت خراب نشدن داستان زیاد تر نمیشه توضیح داد )

چهارم:مباحث مربوط به زمان
همه ی ما می دونیم که انیشتین با نظریه ی نسبیت خود بعضی مسایل مهم رو در زمینه ی زمان مطرح کرد.از جمله اینکه اگر چیزی به سرعت نور برسه جرمش بی نهایت میشه و زمان هم برای اون چیز ثابت میشه.و ما رو به این باور رسوند که زمان بعد چهارم است.در این سریال مداوما در این باره بحث میشه و افراد برای اینکه خودشون رو درباره ی سفر در زمان قانع کنن مباحث و مسایل مختلفی رو مطرح می کنن.


نکات دیگر:
درباره ی آهنگسازیه سریال باید بگم در مقایسه با آهنگسازیه سریال فرار از زندان ( به نظر من ) این سریال هیچ حرفی برای گفتن نداره.البته این بیشتر سلیقه ایه.بازیه بازگیران هم با توجه به اینکه تقریبا همشون به جز سعید جراح ( نوین اندروز: Naveen Andrews ‏) و دو سه نفر دیگه اولین تجربه شون بوده قابل قبوله.کشش داستان با توجه به مسایل بسیار زیادی که توش مطرح میشه و بازیگران بسیار زیاد سریال قابل قبوله.هر چند که بعضی جاها واقعا سریال خسته کننده به نظر می یاد.در مجموع اگر بخوایم بگم که فرار از زندان رو بهتر دیدم یا لاست رو باید بگم هر کدوم حرف های خوشون رو داشتند.لاست تا حدودی تخیلی بوده و فرار از زندان فضای رئال و داستان رئال داشت.در واقع هر کدوم جایگاه خودشون رو دارند.اما نکته ای که برام جالبه اینه که واقعا من نمی دونم این جماعت ایرانی در سریال "افسانه ی جومونگ " چی دیده بودن که چهار چشمی داشتن دنبالش می کردن !

زمزمه هایی شنیده میشه که قراره فرار از زندان در تلویزیون ایران ( یا همون رسانه ی کودتا ! ) پخش بشه.و قراره البته سریال لاست رو برای پخش شبکه ی خانگی آماده کنن که مسلما هیچ چیزی از سریال لاست در این دوبله باقی نمی مونه.اگر می خواهید سریال لاست را ببینید با زبان اصلیش و اگر به زبان انگلیسی مسلط نیستید با زیر نویس فارسی ببینید و سعی کنید جومونگ و جومونگ ها رو برای همیشه فراموش کنید !

۱۳۸۸ مهر ۱۳, دوشنبه

متولد ماه مهر

می دونم یه وقتایی دلت برام تنگ میشه / تو خیابونو نگاه می کنی از پشت شیشه
 اونکه از پشت درختا میگذره شاید منم / که دارم تنهایی با یاد تو پرسه می زنم...

***
عزیزم امروز روز تولد توئه و اول به تو و خودم تبریک میگم و جشن میگیرم و دوم به فرشته ها تسلیت میگم چون امروز سالروز جدایی رو با اشک سر میکنن و آخر به تقدیرم آفرین میگم که منو با تو پیوند زد.*تولدت مبارک*

شاید در این بیست سالی که از عمرم گذشت و الان این روزها و سالها منو وارد دهه ی سوم زندگیم کردن هیچ تبریکی به اندازه ی این دو خط پیامکی که برام فرستاده بودن بهم نچسبیده بود
...

معمولا رسمه که آرزوی تولد رو لو نمی دن.دو تا آرزو دارم که اولیش رو میگم.و دومیش هم بین من و کسی که براش آروز می کنم باقی می مونه.
آرزو می کنم فردا صبح که از خواب بیدار شدم ببینم نه جنگی در دنیا وجود داره و نه فقیری.نه ظلمی و نه ستمی .آرزو می کنم فردا صبح که بیدار شدم همه ی مردم عالم خوش بخت باشن...


پی نوشت: