بخش هایی از کتاب شاهکار "جرج اورول 1984 " به نوسندگیه جرج اورول (George orwell)و ارتباط شگفت انگیز آن با اعتراف گرفتن از چهره های سیاسی ایران.
در نظرخواهی انجام شده از خوانندگان مجلۀ تایم که حدود سه سال پیش انجام شد این کتاب به عنوان برترین رمان در طول تاریخ انتخاب شد
.
.
...کوشش انگیزیسیون آن بود که کفر را از میان بردارد ولی آنرا دایمی ساخت.زیرا به جای هر یک کافر یا مخالف مذهبی که به تیر می بست و یا میسوزاند هزار ها کافر جدید ایجاد میشد.علت چه بود؟علت آن بود که تفتیش عقاید دشمنان خود را در ملا عام و در حالیکه هنوز کافر بودند می کشت و در واقع آنها را به این علت میکشت که کافر بودند.مردم به این علت که دست از عقاید خود بر نمی داشتند به پای مرگ می رفتند و طبعا افتخار نصیب کشته شدگان و شرم و سر افکندگی نصیب دستگاه تفتیش عقاید میشد که آنها رو به تیر بسته و یا کشته بود...
...اما در هر حال می دانستند که نباید شهید بسازندو به این جهت قبل از آنکه متهمین را به محاکمه بکشانند ، به کمک رویه های دقیق سعی می کردند که غرور و خود خواهیه آنها را خرد کنند.با شکنجه و تنهایی آنها را آنقدر فرسوده می کردند که به صورت موجودات قابل تنفر و ضعیف و بیچاره یی در می آمدند و انچه را به آنها گفته میشد اعتراف می کردند، به خود ناسزا می گفتند و تفکرات گذشته ی خود را متهم می کردند و پشت یکدیگر مخفی می شدند و طلب رحم می کردند...
...اعترافات آن محکومین به طور روشن و آشکاری نا صحیح و غلط بود و با فشار گرفته شده بود.اما ما دچار چنین اشتباهی نمی شویم.تمام اعترافاتی که ما در اینجا میگیریم حقیقی است.یعنی ما کاری می کنیم که شخص گوینده آنها را حقیقت محض بداند و تفکرات قبلیه خود را اشتباه تلقی کند...
... ما به اطاعت یا تسلیم ناشی از بیچارگی راضی نمی شویم.و وقتی به ما تسلیم می شوی این تسلیم باید از روی رضایت خود تو باشد.ما مخالفین را از بین نمی بریم.ما آنها را تغییر شکل می دهیم ، از عقاید قبلی منحرف می سازیم ، فکر و ذهنشان را تسخیر می کنیم و شکل جدیدی به آن می دهیم . تمام افکار قبلیه شخص را به سمت خود می کشیم نه به صورت ظاهری بلکه به صورت باطنی.روحا و فکرا مخالف را یکی از خودمان می کنیم...
...ما می دانیم که هیچ کس قدرت را به خاطر اینکه آنرا از میان بردارد در دست نمیگیرد.قدرت وسیله نیست بلکه هدف است.انسان یک دیکتاتوری ایجاد نمی کند که انقلاب را حفظ کند.بلکه انقلاب بر پا می کند که دیکتاتوری را بوجود بیاور...
...وی بر خلاف وینستن مفهوم و هدف واقعیه تقوای جنسی را درک کرده بود.هدف این تقوا این نبود که غریزه ی جنسی را که غیر قابل کنترل است خرد کند.بلکه موضوع مهم آن بود که محرومیت جنسی ایجاد عصبانیت و دیوانگی و هیستری میکرد و این هیستری و دیوانگی مورد احتیاج حزب بود و حرب می توانست آنرا به آسانی تبدیل به تب جنگ و رهبر پرستی کند...
لینکهای مفید درهمین زمینه: